Thursday, March 27, 2008
Ebrahim Yazdi refuses to talk to VOA
SaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezard
Dr. Ebrahim Yazdi, now in the USA and getting ready to speak at a Columbia University forum this Friday March 28th 2008, has refused to speak to Voice of America's Persian news service. In response to the offer Yazdi has written an attack pointed at VOA in the daily Ettemad (questionable name) which is transcribed below:
ابراهيم يزدي
مطلب زير نوشته ابراهيم يزدي خطاب به گردانندگان صداي امريکا است که آن را در نقد برنامه هاي اين شبکه خبري نوشته است. ابراهيم يزدي اکنون در امريکا به سر مي برد و نقد خود را که بخش اعظم آن چاپ شده است، پس از آن نوشت که حاضر به مصاحبه با اين رسانه خبري نشد.
متاسفانه شيوه اطلاع رساني تلويزيون صداي امريکا از محدوده تعاريف پذيرفته شده براي يک رسانه خبري خارج شده است. بنابر استانداردهاي رايج اطلاع رساني، شأن يک رسانه خبري، حفظ بي طرفي در انتقال و پخش مطالب و اخبار است که با رفتار رسانه ارگان يک حزب سياسي - ايدئولوژيک تفاوت دارد.
در مقام پاسخگويي ممکن است استدلال شود که «صداي امريکا» رسانه دولت امريکا است و با بودجه آن دولت، اداره مي شود و سياست هاي دولت امريکا تلاشي در راستاي پنهان سازي مخالفت و ضديت خود با انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي ايران ندارد و صداي امريکا لاجرم رسانه يي است با اولويت هاي معين در راستاي نظرات و برنامه هاي دولت امريکا و غير از اين هم نبايد انتظار داشت. در پاسخ به اين ايراد بايد گفت که آيا دولت امريکا علاوه بر خصومت با نظام جمهوري اسلامي ايران، اصراري دارد که سياست هاي خود را در تعارض با باورهاي عمومي و منافع ملي ملت شريف ايران نيز معرفي کند؟ ما حداقل در دو محور زير، سياستگذاري حاکم بر دولت امريکا و رسانه تلويزيون صداي امريکا را در تعارض با منافع ملي ايران ارزيابي مي کنيم؛
نخست؛ اسلام ستيزي
استفاده از امکانات رسانه يي و ميدان دادن به کساني که به باورها و اعتقادات ميليون ها ايراني توهين مي کنند، مساله قابل پذيرشي نيست. من هيچ گاه در شأن انساني و در چارچوب باورهاي ديني خود نمي يابم که درباره باورهاي ديني شما و همکاران تان تفتيش کنم. بنابر بديهي ترين اصول مندرج در اعلاميه جهاني حقوق بشر، هر کس در انتخاب دين و راه و روش زندگي اش آزاد است، از سوي ديگر نيز، مباني انديشه دموکراتيک، ما را به پذيرش اين اصل متعهد مي سازد که هيچ کس حق ندارد به بهانه اختلافات فکري و سياسي فردي، گروهي يا بين دولتي، به باورها و اعتقادات ديگران توهين روا دارد، مضافاً آنکه کساني که مورد توهين واقع مي شوند، اکثريت مطلق جمعيت کشوري با سابقه تمدني شش هزار ساله مانند ايران باشند. بنابراين ايراد و اعتراض ما، تنها متوجه سياست هاي اسلام ستيزانه «صداي امريکا» نيست، بلکه در واقع به سياست هاي اسلام ستيزانه دولت امريکا است.
ما دامن زدن به اختلافات فرقه يي، مذهبي و قومي را در تعارض با منافع و مصالح ملي کشورمان ارزيابي مي کنيم. خرد سياسي و تجربه تاريخي حداقل يکصد سال گذشته اين سرزمين، حکم مي کند که تنها با تغيير حکومت ها فرآيند تحقق دموکراسي تقويت نمي شود و از اين رو مخالفت و اعتراض ما به سياست ها و عملکرد حاکمان جمهوري اسلامي ايران به اين معنا يا با اين هدف نيست که آنها با هر وسيله ممکن بروند و گروه ديگري بر سر کار بيايد. هدف ما تحقق حقوق و آزادي هاي اساسي ملت مان و حفظ استقلال کشورمان است که اصيل ترين آرمان هاي انقلاب جنبش مشروطه و جنبش ملي شدن صنعت نفت ايران و انقلاب اسلامي 1357 نيز بوده است.
دوم؛ عدم رعايت بي طرفي
يک رسانه جمعي نبايد در پخش اطلاعات و ارائه خدمات خبري به مخاطبانش به ابزاري براي تسويه حساب هاي فردي و گروهي تبديل شود. متاسفانه در کارنامه برنامه سازان «صداي امريکا» بارها ديده شده است که آرا و مواضع سياسي افرادي را عليه افراد و گروه هاي ديگر به طور يکسويه منتشر کرده است، بي آنکه بيانگر دفاعيات يا اعلام نظرهاي طرف مقابل باشند يا حتي فرد مدعي را ملزم به ارائه سند و مدرک کنند. به عنوان نمونه چندي پيش در «صداي امريکا» گفته شد که مهندس بازرگان شخصاً دستور بستن دانشگاه ها را صادر کرده بود. اين يک ادعاي بي پايه است و هيچ حقيقتي در آن وجود ندارد. مصاحبه شونده محترم در آن برنامه در زمره کساني است که از آغاز نسبت به مهندس بازرگان و دولت موقت نظر موافق و مثبتي نداشت. البته مخالف بازرگان بودن قابل درک است ولي تحريف تاريخ چرا؟ اين مدعي اگر واقعاً سندي براي اثبات ادعايش دارد آن را منتشر کند.
نمونه ديگر پخش کردن ادعاها و ناسزاهاي برخي از هواداران «پهلوي ها» در مورد اعدام تيمسار رحيمي فرماندار نظامي تهران در روزهاي انقلاب است. اگر صداي امريکا لازم ديده است نظرات و مواضع مخدوش و ساختگي يک گروه سياسي را پيرامون رويدادي تاريخي منتشر کند بي طرفي و انصاف در اطلاع رساني به مخاطبان حکم مي کند که توضيحات کسي را که به ناحق مورد زشت ترين حملات و در واقع ترور شخصيت قرار گرفته است، براي شنوندگان و بينندگان برنامه هايش پخش کند و داوري نهايي را به صاحبان اصلي کشورمان يعني ملت ايران واگذارد. تبديل يک رسانه خبري به ابزار تسويه حساب هاي سياسي شخصي يا گروهي موجب بي اعتباري آن رسانه مي شود. بديهي است که براي رسانه يي با امکانات صداي امريکا حتي چنانچه فرد مورد توهين حاضر به مصاحبه مستقيم با آن رسانه نباشد، به جهت روشن ساختن برخي ابهامات تاريخي، بسيار آسان است که به طور غيرمستقيم و البته منصفانه پاسخ هاي فرد را از ساير منابع تهيه کند و در اختيار مخاطبان خود قرار دهد و در اين موارد نيز تاکنون توضيحات فراواني از سوي اينجانب ارائه شده است.پخش گزارش هاي ساختگي که پايه آنها بر دروغ و تهمت بنا نهاده شده باشد سودي به حال سازندگان و پخش کنندگان آنها ندارد. يک ضرب المثل فارسي مي گويد؛ «چراغ کذب را نبود فروغي.» اگر قرار بود که کسي يا گروهي با دروغگويي، تهمت و پرونده سازي به جايي مي رسيد يا بقاي قدرتي تضمين مي شد، تاريخ شاهد فروپاشي و نابودي هيچ يک از نظام هاي استبدادي مدعي مردم محوري نبود. کساني که خود را «پهلوي طلب» مي دانند و نه «مشروطه خواه»، در قبال اعتراف محمدرضا شاه که خطاب به مردم ايران گفت «صداي انقلاب تان را شنيدم»، چه پاسخي دارند. اما گويي اين مدعيان هنوز آن را نشنيده اند و باور نکرده اند.
واقع امر آن است انقلاب را که مبتني بر خواست ملي اکثريت مطلق ايرانيان و ناشي از مشکلات نظام پهلوي و بحران هاي عميق سياسي، اجتماعي و حتي اقتصادي آن دوران بود، نمي توان زير سوال برد. اينکه از ياد ببريم يا بي توجه باشيم که عملکرد حاکميت در نظام سابق چه بود و حتي شاه برخلاف نص قانون اساسي مشروطه حکومت مي کرد و نه سلطنت و مجالس شوراي ملي فرمايشي ايجاد مي کرد، تشکيلات مخوف ساواک مستقيماً زير نظر ايشان اداره مي شد و هر صداي مخالفي را درهم مي شکست و سرکوب مي کرد و صدها معضل ديگر که بحث جداگانه يي را مي طلبد، امروز نه تنها دردي از طرفداران نظام پهلوي را حل نمي کند که ملت ايران را از دستيابي به حقايق مسلم تاريخي بازمي دارد و چنانچه تاريخ را چراغ راه آيندگان بدانيم، با لاپوشاني مشکلات گذشته و توجيه حاکميتي که تا بدان جا فاسد بود و خودکامگي روا داشت که ملت ايران را يکپارچه عليه خود برانگيخت، ملت ايران را در تاريکي و ناآگاهي قرار داده که بديهي است که اين مشي برخلاف مصالح و منافع ملي ايران است.
چنين رفتارهايي از سوي «صداي امريکا» ممکن است موجب جلب توجه برخي از افراد شود و دل خيلي از دردمندان و معترضان را به اصطلاح خنک کند. اما در درازمدت محصولي در راستاي منافع ملي، تقويت فرآيند دموکراسي و تحقق حقوق و آزادي هاي اساسي ملت ما نخواهد داشت
مطلب زير نوشته ابراهيم يزدي خطاب به گردانندگان صداي امريکا است که آن را در نقد برنامه هاي اين شبکه خبري نوشته است. ابراهيم يزدي اکنون در امريکا به سر مي برد و نقد خود را که بخش اعظم آن چاپ شده است، پس از آن نوشت که حاضر به مصاحبه با اين رسانه خبري نشد.
متاسفانه شيوه اطلاع رساني تلويزيون صداي امريکا از محدوده تعاريف پذيرفته شده براي يک رسانه خبري خارج شده است. بنابر استانداردهاي رايج اطلاع رساني، شأن يک رسانه خبري، حفظ بي طرفي در انتقال و پخش مطالب و اخبار است که با رفتار رسانه ارگان يک حزب سياسي - ايدئولوژيک تفاوت دارد.
در مقام پاسخگويي ممکن است استدلال شود که «صداي امريکا» رسانه دولت امريکا است و با بودجه آن دولت، اداره مي شود و سياست هاي دولت امريکا تلاشي در راستاي پنهان سازي مخالفت و ضديت خود با انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي ايران ندارد و صداي امريکا لاجرم رسانه يي است با اولويت هاي معين در راستاي نظرات و برنامه هاي دولت امريکا و غير از اين هم نبايد انتظار داشت. در پاسخ به اين ايراد بايد گفت که آيا دولت امريکا علاوه بر خصومت با نظام جمهوري اسلامي ايران، اصراري دارد که سياست هاي خود را در تعارض با باورهاي عمومي و منافع ملي ملت شريف ايران نيز معرفي کند؟ ما حداقل در دو محور زير، سياستگذاري حاکم بر دولت امريکا و رسانه تلويزيون صداي امريکا را در تعارض با منافع ملي ايران ارزيابي مي کنيم؛
نخست؛ اسلام ستيزي
استفاده از امکانات رسانه يي و ميدان دادن به کساني که به باورها و اعتقادات ميليون ها ايراني توهين مي کنند، مساله قابل پذيرشي نيست. من هيچ گاه در شأن انساني و در چارچوب باورهاي ديني خود نمي يابم که درباره باورهاي ديني شما و همکاران تان تفتيش کنم. بنابر بديهي ترين اصول مندرج در اعلاميه جهاني حقوق بشر، هر کس در انتخاب دين و راه و روش زندگي اش آزاد است، از سوي ديگر نيز، مباني انديشه دموکراتيک، ما را به پذيرش اين اصل متعهد مي سازد که هيچ کس حق ندارد به بهانه اختلافات فکري و سياسي فردي، گروهي يا بين دولتي، به باورها و اعتقادات ديگران توهين روا دارد، مضافاً آنکه کساني که مورد توهين واقع مي شوند، اکثريت مطلق جمعيت کشوري با سابقه تمدني شش هزار ساله مانند ايران باشند. بنابراين ايراد و اعتراض ما، تنها متوجه سياست هاي اسلام ستيزانه «صداي امريکا» نيست، بلکه در واقع به سياست هاي اسلام ستيزانه دولت امريکا است.
ما دامن زدن به اختلافات فرقه يي، مذهبي و قومي را در تعارض با منافع و مصالح ملي کشورمان ارزيابي مي کنيم. خرد سياسي و تجربه تاريخي حداقل يکصد سال گذشته اين سرزمين، حکم مي کند که تنها با تغيير حکومت ها فرآيند تحقق دموکراسي تقويت نمي شود و از اين رو مخالفت و اعتراض ما به سياست ها و عملکرد حاکمان جمهوري اسلامي ايران به اين معنا يا با اين هدف نيست که آنها با هر وسيله ممکن بروند و گروه ديگري بر سر کار بيايد. هدف ما تحقق حقوق و آزادي هاي اساسي ملت مان و حفظ استقلال کشورمان است که اصيل ترين آرمان هاي انقلاب جنبش مشروطه و جنبش ملي شدن صنعت نفت ايران و انقلاب اسلامي 1357 نيز بوده است.
دوم؛ عدم رعايت بي طرفي
يک رسانه جمعي نبايد در پخش اطلاعات و ارائه خدمات خبري به مخاطبانش به ابزاري براي تسويه حساب هاي فردي و گروهي تبديل شود. متاسفانه در کارنامه برنامه سازان «صداي امريکا» بارها ديده شده است که آرا و مواضع سياسي افرادي را عليه افراد و گروه هاي ديگر به طور يکسويه منتشر کرده است، بي آنکه بيانگر دفاعيات يا اعلام نظرهاي طرف مقابل باشند يا حتي فرد مدعي را ملزم به ارائه سند و مدرک کنند. به عنوان نمونه چندي پيش در «صداي امريکا» گفته شد که مهندس بازرگان شخصاً دستور بستن دانشگاه ها را صادر کرده بود. اين يک ادعاي بي پايه است و هيچ حقيقتي در آن وجود ندارد. مصاحبه شونده محترم در آن برنامه در زمره کساني است که از آغاز نسبت به مهندس بازرگان و دولت موقت نظر موافق و مثبتي نداشت. البته مخالف بازرگان بودن قابل درک است ولي تحريف تاريخ چرا؟ اين مدعي اگر واقعاً سندي براي اثبات ادعايش دارد آن را منتشر کند.
نمونه ديگر پخش کردن ادعاها و ناسزاهاي برخي از هواداران «پهلوي ها» در مورد اعدام تيمسار رحيمي فرماندار نظامي تهران در روزهاي انقلاب است. اگر صداي امريکا لازم ديده است نظرات و مواضع مخدوش و ساختگي يک گروه سياسي را پيرامون رويدادي تاريخي منتشر کند بي طرفي و انصاف در اطلاع رساني به مخاطبان حکم مي کند که توضيحات کسي را که به ناحق مورد زشت ترين حملات و در واقع ترور شخصيت قرار گرفته است، براي شنوندگان و بينندگان برنامه هايش پخش کند و داوري نهايي را به صاحبان اصلي کشورمان يعني ملت ايران واگذارد. تبديل يک رسانه خبري به ابزار تسويه حساب هاي سياسي شخصي يا گروهي موجب بي اعتباري آن رسانه مي شود. بديهي است که براي رسانه يي با امکانات صداي امريکا حتي چنانچه فرد مورد توهين حاضر به مصاحبه مستقيم با آن رسانه نباشد، به جهت روشن ساختن برخي ابهامات تاريخي، بسيار آسان است که به طور غيرمستقيم و البته منصفانه پاسخ هاي فرد را از ساير منابع تهيه کند و در اختيار مخاطبان خود قرار دهد و در اين موارد نيز تاکنون توضيحات فراواني از سوي اينجانب ارائه شده است.پخش گزارش هاي ساختگي که پايه آنها بر دروغ و تهمت بنا نهاده شده باشد سودي به حال سازندگان و پخش کنندگان آنها ندارد. يک ضرب المثل فارسي مي گويد؛ «چراغ کذب را نبود فروغي.» اگر قرار بود که کسي يا گروهي با دروغگويي، تهمت و پرونده سازي به جايي مي رسيد يا بقاي قدرتي تضمين مي شد، تاريخ شاهد فروپاشي و نابودي هيچ يک از نظام هاي استبدادي مدعي مردم محوري نبود. کساني که خود را «پهلوي طلب» مي دانند و نه «مشروطه خواه»، در قبال اعتراف محمدرضا شاه که خطاب به مردم ايران گفت «صداي انقلاب تان را شنيدم»، چه پاسخي دارند. اما گويي اين مدعيان هنوز آن را نشنيده اند و باور نکرده اند.
واقع امر آن است انقلاب را که مبتني بر خواست ملي اکثريت مطلق ايرانيان و ناشي از مشکلات نظام پهلوي و بحران هاي عميق سياسي، اجتماعي و حتي اقتصادي آن دوران بود، نمي توان زير سوال برد. اينکه از ياد ببريم يا بي توجه باشيم که عملکرد حاکميت در نظام سابق چه بود و حتي شاه برخلاف نص قانون اساسي مشروطه حکومت مي کرد و نه سلطنت و مجالس شوراي ملي فرمايشي ايجاد مي کرد، تشکيلات مخوف ساواک مستقيماً زير نظر ايشان اداره مي شد و هر صداي مخالفي را درهم مي شکست و سرکوب مي کرد و صدها معضل ديگر که بحث جداگانه يي را مي طلبد، امروز نه تنها دردي از طرفداران نظام پهلوي را حل نمي کند که ملت ايران را از دستيابي به حقايق مسلم تاريخي بازمي دارد و چنانچه تاريخ را چراغ راه آيندگان بدانيم، با لاپوشاني مشکلات گذشته و توجيه حاکميتي که تا بدان جا فاسد بود و خودکامگي روا داشت که ملت ايران را يکپارچه عليه خود برانگيخت، ملت ايران را در تاريکي و ناآگاهي قرار داده که بديهي است که اين مشي برخلاف مصالح و منافع ملي ايران است.
چنين رفتارهايي از سوي «صداي امريکا» ممکن است موجب جلب توجه برخي از افراد شود و دل خيلي از دردمندان و معترضان را به اصطلاح خنک کند. اما در درازمدت محصولي در راستاي منافع ملي، تقويت فرآيند دموکراسي و تحقق حقوق و آزادي هاي اساسي ملت ما نخواهد داشت
It is common for the Iranian self proclaimed "intellectuals" (AKA: Rowshanfekr) to point out tanaghozat (AKA: contradictions) in other's speech. I wore my intellectual hat when reading his response and I wonder if you also see a massive amount of contradictions in Yazdi's response. For example he has problem with VOA's reporting policies (شيوه اطلاع رساني) which involves discrediting Islam ( اسلام ستيز) and lack of objective reporting (عدم رعايت بي طرفي) and then goes further by saying that he dislikes the carrying of other opposition views, namely purist monarchists and constitutional monarchists who have criticized Yazdi for his deep involvement during the establishment of Islamic Republic, and "coincidently" he was at close proximity to people who were executed and some dismembered. And then he uses words such as SAVAK and absolute historical truths (حقايق مسلم تاريخي) which are resounding words for the ears of a certain salivating western geocentrics. I say, Mr. Yazdi, you are beating around the bush, Iranians demand justice and justce involves a lot of questioning and a lot of answering, so get ready.
By the way is any Iranian news reporters or individuals going to be present at the Columbia forum? Would he answer any questions? Or would he just sulk and slam them in an article the next day.
By the way is any Iranian news reporters or individuals going to be present at the Columbia forum? Would he answer any questions? Or would he just sulk and slam them in an article the next day.
SaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezard
Labels: BITTER OLD MAN, Columbia, Ebrahim Yazdi, IRAN, Nehzat Azadi, Rahimi, VOA
Thursday, March 20, 2008
Noruzetan Pirooz
Saturday, March 15, 2008
Dr. Yazdi Likes American Medicine
SaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezard
(Thanks to Without the Slightest Hesitation for the news)
The following petition asks for the arrest and prosecution of Dr. Ebrahim Yazdi for his role in the summary trial, execution and mistreatment of detainees at the onset of the Islamic revolution in Iran. In light of the laws of the United States which consider all suspects innocent until proven guilty, there is plenty of room to weigh the extent of Dr. Ebrahim Yazdi's role and actions. The nation of Iran, and foremost the innocent families of the victims of the Islamic Republic must one day be answered by such an influential revolutionary persona as Dr. Yazdi who will enter the USA this month to seek medical treatment and also take part at a Columbia University panel called: US-Iranian Relations since 1953 and Prospects for the Post Bush Era Date: March 28, 2008 from 10:00 am to 4:30 pm EDTHere, Sign Petition for Justice
SaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezard
SaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezard
Labels: Ebrahim Yazdi, Execution, IRAN, Islam, Mehdi Rahimi, Pinochet, Rahimi, TORTURE, Yazdi
Monday, March 10, 2008
Another justification why elections do not matter in the Islamic Republic of Iran
SaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezard
On Friday March 14th of 2008, another illusion of an elections is being orchestrated by the Islamic Republic of Iran. The international media will undoubtedly carry some news and images of the event, although I can assure you there will not be any serious questions asked, by the likes of CNN, BBC, Reuters, Associated Press and the rest of the circus pundits, since the answers are clear, the Islamic regime has been accepted by the world economic and political powers as a rational partner. Why would the Islamic ruling regime on purpose want to cook up its elections? Why must it so skillfully vet candidates and install its favorite proteges into official positions? Why does the Islamic government so brutally stifles the freedoms of the inhabitants of one of the most natural resource rich countries, in accordance with millennia old rotting Islamic thought? The clique running the government of Iran cannot possibly be entirely irrational! Here I will try to prove, in fact the Islamic Republic is acting rationally in entirety as a result of its economic and demographic realities.In the world of economics, there is a concept called the "rentier effect", this idea explained, gives another reason why elections by governments as the Islamic Republic of Iran is democratically meaningless and redundant. Rentier in itself stands for: a rent receiving entity. The rentier effect finds a fundamental relationship between state run oil industries and barriers to democratization. In such countries a government relies to a large degree and sometimes almost completely on oil revenues for its budgetary needs, relying less on its citizens' taxes to run the government. One might say this can be a good thing: less pressure on people to meet the government budget with their hard earned money in form of taxes, but in such economies, democratizing elements of free trade diminish or disappear. There is less incentive for a "rentier state" to help its citizens increase efficiencies of trade through regulation or deregulation, and no urgent need to encourage an increase in personal wealth which would positively effects tax revenues. On the other hand this government has a huge incentive to increase its main source of oil income without attracting opposition from its citizens. Such governments kept unchecked, usurp the wealth of the people and would want to sell the future income from the same resources, as soon as possible. In general governments that hold absolute legal and sole property rights to the country's resources such as the government of the Islamic Republic and the likes such as Libya, Kuwait, Saudi Arabia and etc. do not need their people except for defense or the day to day operations of the government, such as stifling dissent and preservation of status quo. Such countries might as well be empty spans of unpopulated deserts, decorated with pumps and pipelines which deliver crude oil to savvy foreign clients, as efficiently as possible. What is interesting is that the oil revenues collected by the government is calculated as part of the per capita GNP income by international organizations such as the IMF and the World Bank, while that money is being used mainly on the security apparatus to keep the same individual in check. In reality a "rentier state" acts very similar to a colonial occupier with every reason to weaken or eliminate its existential threats.
On the day after the Islamic Majles (Parliament) elections of March 14th, we may see a different make up of candidates win, perhaps more reformists, or we may be presented surrealistically but entirely possibly, with the exact same candidates as the previous term. The bottom line is that the policies of the Islamic regime ruling Iran, will be evolving along the lines of assuring the survival of the establishment that has been in place for almost thirty years, serving the same economic interests. This, I say is rational, they are not totally crazy.
Listed below are links related to the "rentier effect", some with very interesting Iran related comparative data. You judge for yourself whether we need fundamental and radical change in Iran. There is hope for the future but it depends on what we do today, so take action, and start by boycotting the Islamic Republic, and expose their evil existence for all to see.
1- OIL AND THE RENTIER STATE: IRAN'S CAPITAL FORMATION, 1960-1997
http://www.luc.edu/orgs/meea
2- Does Oil Hinder Democracy?
http://muse.jhu.edu/login?uri=
3- Rentier state
http://en.wikipedia.org/wiki
4- Dutch disease
http://en.wikipedia.org/wiki
5- Resource curse
http://en.wikipedia.org/wiki
6- Short from a blog
http://onegoodmove.org/1gm
7- Oil and Democracy
http://oildemocracy.blogspot
SaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezardSaggezard
Labels: Democracy, Economy, Election, IRAN, Islam, oil, rentier, rentier effect
Saturday, March 08, 2008
In defiance, Iranians strip naked in public.
These scenes would make the American artist Spencer Tunic proud. But where are the rest of freedom loving Iranians? What could the regime do in face of millions of naked people?!
Woman in Iran strolling down the sidewalk naked
Young man runs around a public circle
Woman bathes by a pool at a busy public square (Note plain clothes security force officer on walkie talkie in the background)
Transsexual takes off shirt to show bra at night
Pornographic video hacked onto a public billboard in Karaj
Woman in Iran strolling down the sidewalk naked
Young man runs around a public circle
Woman bathes by a pool at a busy public square (Note plain clothes security force officer on walkie talkie in the background)
Transsexual takes off shirt to show bra at night
Pornographic video hacked onto a public billboard in Karaj
Labels: dictatorship, Islam, Islamic Republic, naked, protest